در این مطلب میخواهیم ببینیم که آیا “ساعت ۶ صبح” فیلمی هست که بتواند برای مدیری یک جایگاه مستحکم در سینمای ایران خلق کند یا خیر.
این روزها دومین ساخته سینمایی مهران مدیری روی پرده است. فیلمی که با یک افتتاحیه پر زرق و برق و حضور جمع زیادی از هنرمندان و ورزشکاران، اکران خود را آغاز کرد. نخستین ساخته مدیری (ساعت ۵ عصر) با واکنشهای چندان مثبتی از سوی منتقدین و مخاطبان همراه نشد و در این مطلب میخواهیم ببینیم که آیا “ساعت ۶ صبح” فیلمی هست که بتواند برای مدیری یک جایگاه مستحکم در سینمای ایران خلق کند یا خیر. با ما همراه باشید.
داستان از چه قرار است؟
در «ساعت شش صبح» که نویسندگی، کارگردانی و طراحی صحنه را مدیری بر عهده دارد، شاهد روایتی از حدود ساعت ۱۰ شب تا ۶ صبحی هستیم که بر سارا، دختری که قصد مهاجرت دارد، گذشته است.
«ساعت ۶ صبح» فیلم نسازید
میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ روزنامه فرهیختگان معتقد است که فیلم جدید مدیری هم به ایده گفتگو درباره شکافهای اجتماعی ضربه زده و هم از نظر فنی ضعیف است.
او مینویسد:اصلیترین برگ برنده فیلم که البته مربوط به قبل از تماشای آن میشود، نام مهران مدیری است؛ یک چهره شناختهشده در عرصه بازیگری و کارگردانی کمدیهای تلویزیونی. البته هیچ وقت در سینما موفق نبوده چه دو موردی که بهعنوان کارگردان پشت دوربین رفت، چه بازیهایی که در قالب نقشهای جدی ارائه داد و چه حتی بازیهای کمدی، اما از آنجا که آیتمسازی، سریالسازی و از جایی بهبعد برنامهسازی تلویزیونی، نقش خیلی پررنگتری در روند کاری مدیری دارد، نمایشهای ضعیف او در سینما چندان به چشم نمیآیند و زود فراموش میشوند و هرگاه که این چهره دوباره با یک فیلم سینمایی به صحنه برمیگردد، کنجکاویها حولوحوش نامش دوباره بیدار میشوند.
این فیلم فرم جشنواره چهلودوم فجر را پر کرده بود، اما نتوانست نظر هیات انتخاب را جلب کند و پس از اینکه روی پرده آمد هم بهرغم کنجکاویهایی که نام مدیری برانگیخته میکرد و با وجود اشارهای که به موضوع جنجالی مثل پرواز اوکراینی سال ۹۸ داشت، نتوانست نظر همه مخاطبان را جلب کند.
بازیهای مسخره
ایمان عظیمی، خبرنگار فرهنگی درباره این فیلم معتقد است: ایراد اصلی این فیلم آن است که مدیری بهعنوان فیلمساز بیش از حد خود و سوژه کارش را جدی گرفته است و همین جدی گرفتن بیاندازه موجب شده سوژه در مرحله پرداخت به حال خود رها شود و سرنوشت سارا و سفرش به کانادا از جایی به بعد برای مخاطب کمترین اهمیتی نداشته باشد. یکی از دلایل جدی نگرفتن عاقبت سفر تحصیلی سارا در ساختمان روایت این اثر را میتوان مقدمه طولانی فیلم در فصل میهمانی درنظر گرفت. ساعت ۶ صبح خیلی دیر آغاز میشود و ریتم یکدستی هم ندارد. شوخیهای خنک و کمکارکرد افراد حاضر در میهمانی نفس فیلم را میگیرد و عملا برگ برنده مدیری در پرداخت داستان تا گره اصلی را به برگ بازنده و مهره سوخته بدل میکند.
حرفی که مهران مدیری میخواهد به میانجی جهانبینی طبقه متوسط بیانش کند آنقدر برای این کارگردان مهم است که عملا پرداخت حوادث و اتفاقات موجود در ساختمان روایی و حتی بصری فیلمش را به هیچ میگیرد و مخاطبش را هم بازی میدهد. ولی فیلمساز حتی در بیان حرفش هم با لکنت مواجه است و نمیداند که از چه چیزی دفاع میکند. او قصد دارد از پلیس یک چهره منفی بسازد تا مظلومیت طبقهاش را جار بزند، اما پلیس فیلم ساعت ۶ صبح بیش از آنکه ضدقهرمان قصه مدیری باشد، فردیست که حتی از انجام ماموریت خودش هم موفق بیرون نمیآید و اسیر شخصی دستوپاچلفتیتر از خودش میشود.
حتی ورود مدیری به ماجرا در یکسوم پایانی فیلم هیچ کارکرد خاصی ندارد؛ او نه جلوهای مصلح و انسانمدارانه از خودش نشان میدهد و نه با انجام یک عملیات محیرالعقول گره نهایی را باز میکند. درنهایت عشق و علاقه مهران مدیری برای قرار گرفتن در متن تصویر و نمایش خود بهعنوان حلال مشکلات باعث شده تا نهتنها فیلمنامه از مسیر منحرفشده خود نجات پیدا کند، بلکه با ورود به گل و لای قدم از قدم برندارد.
ضعیف از هر نظر!
زهرا عباسی در خبرگزاری هنر ایران مینویسد: یکی دیگر از ضعفهای این فیلم مدیری پرداخت جامعه است. ما دراین فیلم «مردم» به معنای کسانی که سیاه و سفید نیستند و توانایی سنجش موقعیت را دارند، نمیبینیم. اهالی آپارتمانی که مدیری حادثه اصلی را در آن روایت میکند بدون استثنا حتی کلیدساز که البته او دلیل منطقیتری برای همکاری و همذاتپنداری نکردن دارد، همگی علیه سارا و سیاوش عمل میکنند. این سطح از مدارا نکردن توسط جامعه ایرانی آن هم زمانی که به فرض متخلف (سارا و سیاوش) با استناد به مدارک صحبت میکند بسیار سیاه و به زعم نگارنده خلاف روال طبیعی هر جامعهای است.
میشد کاراکتری بیطرف تعریف کرد که حداقل از دیگران میخواست که به مدارک سارا نگاه بیندازد و به حرفهایش گوش کند. شاید بگویید سیاوش چنین کارکردی داشت. باید بدانید که سیاوش به علت درگیری بعدی نمیتواند شخصیت بیطرف و خارج از میدان حادثه باشد.
چرا مهران مدیری در تلویزیون موفقتر از سینما است؟
نرگس علیمحمدی درباره عدم توفیق مدیری در سینما مینویسد: پس از اکران خصوصی فیلم ساعت ۶ صبح بازهم مهران مدیری همانند اولین فیلمش ساعت ۵ عصر، نقدهای منفی دریافت کرده بود. در حالی که در کارهای تلویزیونی اش، چه در سریالهای طنز ۹۰ قسمتی و چه در در برنامههای گفتگو محور و استندآپ کمدی، هیچوقت با چنین واکنشهای منفی مواجه نشده است. ساخت دو فیلم و بازی در ۱۲ فیلم حاصل کار مهران مدیری در سینماست. این آمار در برابر ۴۰ برنامه تلویزیونی که ساخته یا در آنها بازی کرده، رقم بالایی نیست.
در میان نقشهایی که در سینما بازی کرده به غیر از همیشه پای یک زن در میان است که برای آن تنها جایزه بازیگری سینمایی اش را دریافت کرد، و دایره زنگی که نقش متفاوتی ارائه داد، فیلم و نقش خاصی کار نکرده است که بتوان گفت به عنوان بازیگر در آن درخشیده است. در فیلم دیدار نقش چندان برجستهای ندارد و از یک سوم فیلم به بعد هم تا انتهای فیلم دیگر حضور ندارد و بیشتر مینا لاکانی است که دیده میشود. توکیو بدون توقف تجربه مکرر بازیهای او در تلویزیون است.
آنطور که پیشبینی میشود ساعت ۶ صبح در اکران عمومی به فروش خوبی دست پیدا نمیکند، چون نه به اندازه کمدیهای بفروش بازیگر چهره و شناختهشده دارد و نه میتواند در دل سینمای جدی راهی برای خود باز کند. فیلم نمیفروشد، ولی مدیری باز هم با سرمایه بیشتر فیلم میسازد و کار میکند و در درون سینمایی که هنوز تبدیل به صنعت نشده کارش را ادامه میدهد و هیچکس هم نمیتواند فیلمساز را بهخاطر نفروختن فیلمهایش مورد بازخواست قرار دهد!