خانه / برگزیده‌ها,

۱۱ نشانه خطرناک در روابط ایران و غرب

اعتراضات

۱۱ نشانه خطرناک در روابط ایران و غربسران سیاسی و رسانه‌های اروپایی با صراحت اعلام کرده‌اند که کمک‌های ایران به روسیه در جنگ اوکراین، مانعی بزرگ برای احیای توافق است. حتی برخی از ناظران سیاسی اعتقاد دارند، توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ آخرین قربانی جنگ روسیه با اوکراین است. برخی هم می‌گویند، ارسال موشک‌های بالتسیک از سوی ایران به روسیه، می‌تواند واپسین ضربه برای مرگ برجام باشد.

مناسبات ایران و غرب (آمریکا و اروپا) در مسیر تنش‌افروزی‌های دومینوار قرار دارد. برجام و مذاکرات هسته‌ای، به عنوان کانون اصلی تنش‌زدایی و تعامل میان طرفین، هر روز افول بیشتری را تجربه می‌کند. غربی‌ها بر طبل افزایش فشار‌ها بر ایران می‌کوبند؛ در مقابل تهران نیز حاضر نیست تسلیم خواسته‌های آمریکا و اروپا شود.

بسیاری از ناظران بر این باور هستند که تداوم روند کنونی می‌تواند پیامد‌های خطرناکی را به همراه داشته باشد. این پیش‌بینی‌ها در شرایطی بیان می‌شود که همچنان مرگ رسمی برجام اعلام نشده، اما در عرصه میدانی شاهد تدبیراندیشی طرفین برای وضعیت بعد از توافق هستیم. شواهد و قراین امر حاکی از آن هستند که ایران و غرب در مسیر تقابل حداکثری‌ای گام بر می‌دارند که می‌تواند تبعات فاجعه‌باری را به همراه داشته باشد. برای اثبات این گزاره نیز در ادامه گزارش حاضر در نمود عینی ارائه شده است.

۱- بازگشت به برجام در دستور کار نیست

نخستین و شاید پرتکرارترین گزاره تعریف‌کننده مناسبات ایران و غرب در فضای جدید، تاکید سران سیاسی آمریکا بر «در دستور کار نبودن برجام است». مقام‌های سیاسی دولت آمریکا، در نیم سال گذشته بر رویکرد ثابت «اولویت نداشتن مذاکره با ایران» تاکید کرده‌اند. آن‌ها با معرفی تهران به عنوان مقصر بن‌بست مذاکرات، تلاش کرده‌اند توپ شکست مذاکرات را از زمین غرب دور کنند. البته باید توجه داشت که رویکرد اتخاذ شده فعلی، به هیچ عنوان با اعلام پایان یا مرگ برجام از سوی واشنگتن همراه نبوده است. در تمامی سخنرانی‌های مقام‌های ارشد آمریکا از کلید واژه «فعلا» برای آغاز مذاکرات بهره گرفته شده است.

۲- اروپایی که میانجی نیست و خود عاملی برای تنش‌افروزی است!

طی سال‌های گذشته، ایفای نقش میانجی‌گری اروپا میان ایران و آمریکا به رویه‌ای ثابت و همیشگی تبدیل شده بود. فراتر از تروئیکای اروپایی (انگلستان، آلمان و فرانسه) این مقام‌های ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا بودند که در مقاطع مختلف، بانی و واسطه مذاکرات غیرمستقیم میان تهران و واشنگتن بودند. جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و انریکه مورا، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، شناخته شده‌ترین چهره‌هایی هستند که نام آن‌ها با نقش هماهنگ کننده مذاکرات کلید خورده است. بورل را در چند سال اخیر ایفا کرده است.

در مقطع بعد از خروج ترامپ از برجام (می ۲۰۱۸ / اردیبهشت ۱۳۹۷) «اروپا» نقش حافظ پیکر نیمه‌جان توافق هسته‌ای را بازی کرده بود. حتی بعد از روی کار آمدن دولت جو بایدن، نقش آن‌ها در مسیر احیای توافق پررنگ‌تر از هر زمان دیگری شد، ولی در مقطع جدید، این نقش دگرگون شده است. حالا نه تنها اروپایی‌ها دیگر نقش آرام‌کننده تنش‌ها و میانجی را ندارند، بلکه خود به یکی از طرف‌های تنش تبدیل شده‌اند. در وضعیت جدید، اتحادیه اروپا به طور عام و کشور‌های تروئیکای اروپایی، به طور خاص در مسیر تشدید فشار و تحریم ایران گام برداشته‌اند.

مواضع سران سیاسی دو کشور آلمان و فرانسه علیه جمهوری اسلامی ایران، بعد از آغاز ناآرامی‌های چند وقت پیش، در نوع خود بی‌سابقه است. اتحادیه اروپا با طرح تروریستی اعلام کردن سپاه، عملا در مسیر نابودی آخرین امید‌ها برای احیای برجام گام برداشته است. اخیرا روزنامه فایننشال تایمز، مدعی شده که اتحادیه اروپا، با حمایت فرانسه و آلمان، در حال بررسی حقوقی قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه‌های تروریستی است. اقدامی که اگر انجام شود آخرین امید‌ها به احیای برجام را از بین خواهد برد.

در مجموع، آن‌چه در میدان و عمل اتفاق افتاده، تغییر نقش بزرگی است که اروپا در مسیر مناسبات غرب با ایران داشته است. تغییر نقشی که با وجود تاکید بر بی‌بدیل بودن برجام، بوی نابودی کامل توافق ۲۰۱۵ را می‌دهد.

۳- برجامی که دیگر تنها معطوف به مسائل هسته‌ای نیست!

در سال‌های گذشته با وجود طرح موضوعات فرابرجامی، کانون اصلی مذاکرات مرتبط با پرونده هسته‌ای ایران، بر مسائل فنی و نظارتی معطوف بوده است. هر چند گا‌ه خواسته‌هایی همانند برنامه موشکی و مسائل منطقه‌ای مطرح می‌شد، اما تمرکز گفتگو‌ها همچنان بر مسائل فنی معطوف بود. این روند، به شکلی بی‌سابقه در وضعیت جدید دگرگون شده است. به شکلی نامحسوس شاهد پیوند خوردن احیای برجام با پرونده مشارکت ایران در جنگ اوکراین و مسائل حقوق بشر هستیم.

برخی از ناظران سیاسی چنین روندی را «مهندسی معکوس» غرب پیرامون مذاکرات با ایران نام گذاری می‌کنند. بدین معنا که در گذشته غرب مسائل حاشیه‌ای را اولویتی بعد از مسائل فنی می‌دانست و چشم‌انداز برجام‌های دو و سه را در آینده در نظر داشت، اما حالا این حاشیه‌ها هستند که بر مسائل فنی تقدم پیدا کرده‌اند.

در شرایط جدید، سران سیاسی و رسانه‌های اروپایی با صراحت اعلام کرده‌اند که کمک‌های ایران به روسیه در جنگ اوکراین، مانعی بزرگ برای احیای توافق است. حتی برخی از ناظران سیاسی اعتقاد دارند، توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ آخرین قربانی جنگ روسیه با اوکراین است. برخی هم می‌گویند، ارسال موشک‌های بالتسیک از سوی ایران به روسیه، می‌تواند واپسین ضربه برای مرگ برجام باشد.

در کنار برجام، غربی‌ها از موضوع «حقوق بشر» نیز به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر ایران بهره می‌گیرند. حتی جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز اخیرا اعلام کرده که علی‌رغم میل به نگه داشتن توافق، اتفاقاتی که در داخل ایران اتفاق می‌افتد، کار را بسیار دشوارتر می‌کند.

۴- بن‌بست بزرگ برجام و نبود اراده سیاسی برای بازگشت به مذاکره

هم‌راستای با انحراف برجام از مسیر مسائل فنی، در عرصه میدانی شاهد تعمیق بن‌بست در احیای برجام و نبود اراده سیاسی برای بازگشت به میز مذاکره هستیم. علاوه بر آمریکا و اروپا که در چند وقت اخیر از عدم انگیزه برای بازگشت به میز مذاکره سخن به میان آورده‌اند، به نظر می‌رسد تهران نیز چندان رغبتی برای احیای توافق ندارد. اخیرا شبکه خبری فاکس نیوز، در گزارشی مدعی شده که سران سیاسی ایرانیبه این باور رسیده‌اند که فشار تحریم‌ها از آن‌چه که اکنون در جریان است، بیشتر نخواهد شد لذا آن‌ها چندان رغبتی به احیا توافق ندارند.

در وضعیت جاری تنش‌افروزی‌ها هر روز ابعاد گسترده‌تری به خود می‌گیرد. بسیاری از ناظران و سیاست‌مداران بر این باور هستند تنش‌افروزی‌ها در وضعیتی غیرقابل کنترل قرار گرفته است. ظهور مسائل جدید و کانون‌های جدید اختلاف میان ایران و غرب، به طور روزافزون امید‌ها را برای تنش‌زدایی کاهش می‌دهد. در این بین به نظر می‌رسد بازیگران همچون چین و روسیه نیز رغبت چندانی برای نقش‌آفرینی مثبت در مسیر احیای توافق و از سرگیری مذاکرات ندارند.

روس‌ها در وضعیتی که در میانه جنگ اوکراین قرار دارند، هر گونه تنش‌زدایی میان تهران و غرب را بر خلاف منافع خود ارزیابی می‌کنند. چینی‌ها نیز در چند وقت اخیر رویکرد انفعال هدفمند را در قبال پرونده هسته‌ای در پیش گرفته‌اند. بدین معنا که همزمان با عدم ورود جدی به داستان، استراتژی گسترش مناسبات با کشور‌های عرب حوزه خلیج فارس را اتخاذ کرده‌اند.

۵- پالس‌های منفی آژانس برای ایران و تشدید دامنه ناامیدی‌ها نسبت به احیای توافق

علاوه بر بازیگران دولتی، مواضع آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز بر دایره تنش حداکثری میان ایران و غرب افزوده است. اخیرا «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی در یکی از کمیته‌های جانبی پارلمان اروپا مدعی شده بود، «ایران اکنون مواد کافی برای ساخت «چندین بمب هسته‌ای» را در اختیار دارد.» حتی گروسی قبل‌تر نیز مدعی شده بود که از برجام چیزی غیر از یک «پوسته خالی» نمانده است. بر اساس دیدگاه گروسی، با این‌که هیچ‌کس برجام را «مرده» اعلام نکرده، «اما هیچ تعهدی از آن دنبال نمی‌شود و… همه حد و مرز‌هایی که در برجام وجود داشته، تاکنون چندین بار نقض شده است».

مواضع انتقادی گروسی علیه ایران در شرایطی است که گمانه‌زنی‌هایی پیرامون احتمال سفر او به تهران در ماه ژانویه مطرح بود. بعد از عدم تحقق این گمانه‌زنی، حالا موضوع سفر او به ایران تا پایان فوریه (طی دو هفته آینده) مطرح می‌شود. در واقع، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که می‌تواند یکی از بازیگران اصلی برای کمک به احیای توافق باشد، حالا خود به عاملی برای دمیدن در آتش تنش میان ایران و غرب تبدیل شده است.

۶- «پلن بی» و هدف گرفتن صادارات نفت ایران

در وضعیتی که نگرانی‌ها نسبت مرگ برجام و تبعات منفی آن به اوج رسیده، تمامی شواهد از در دستور کار قرار گرفتن «پلن B» از سوی دولت بایدن علیه ایران حکایت دارد. استراتژی آمریکا در زمان امضا و حیات برجام، در چارچوب بازدارندگی قابل بازخوانی است، اما در پلن بی، استراتژی مهار و محدود نگاه داشتن در دستور کار واشنگتن قرار می‌گیرد.

استراتژی مهار و محدود نگه داشتن یا اصطلاحا پلن بی، مجموعه‌ای از اقدامات هم‌چون تحریم، اجماع‌سازی، افزایش فشار برای مسدودسازی کانال‌های مالی و نهایتا استفاده از زور در صورت شکست دیپلماسی را شامل می‌شود. در یکی از مشهودترین نمود‌های در دستور کار قرار گرفتن این استراتژی در دولت بایدن، شاهد طرح واشنگتن برای محدود کردن و قطع صادرات نفت ایران هستیم. اخیراً رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران اعلام کرده که واشنگتن فشار‌ بر چین را برای محدود کردن خرید نفت از ایران بیشتر خواهد کرد.

۷- «پلن بی» و تلاش برای بستن کانال‌ها مالی ایران

برنامه‌ریزی برای افزایش فشار‌ها بر ایران با ابزار مسدود کردن کانال‌های مالی، دیگر نمود اجرای پلن بی است. در چند هفته اخیر، دولت آمریکا فشار‌ها را بر عراق برای جلوگیری از قاچاق دلار به ایران افزایش داده است. از اقدام بانک فدرال رزرو نیویورک، برای اعمال ضوابط پیچیده و سخت برای ورود دلار به عراق می‌توان به عنوان نمود اصلی چنین طرحی یاد کرد.

همزمان با این اقدام، دولت آمریکا نمایندگانی از وزارت خزانه‌داری و خارجه را به کشور‌های حاشیه خلیج فارس و ترکیه فرستاده تا نسبت به مبادلات مالی آن‌ها با ایران هشدار‌های لازم را صادر کند. بنابر گزارش خبرگزاری رویترز و پایگاه خبری میدل ایست مانیتور، وزرات خزانه‌داری آمریکا در روز‌های ۲۹ ژانویه تا سوم فوریه، نمایندگانی را برای هشدار به دولت‌ها ترکیه، امارات و عمان، در رابطه با دور زدن تحریم‌ها فرستاده است.

اخیرا وزارت خزانه داری آمریکا در راستای سیاست مسدود کردن کانال‌های مالی ایران، تحریم‌های جدیدی را علیه ۶ شرکت ایران و ۳ شرکت در مالزی و سنگاپور به اتهام همکاری در تولید و خرید و فروش نفت و محصولات پتروشیمی ایران اعمال کرده است. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا نیز در یکی از آخرین اظهاراتش با صراحت اعلام کرده که در مسیر دور زدن تحریم‌ها از سوی ایران، اختلال ایجاد می‌کنیم.

۸- طرح سامانه «دفاع یکپارچه هوایی و موشکی و امنیت دریایی» در خاورمیانه

طی سال‌ها و ماه‌های گذشته بار‌ها از نقشه آمریکا برای اجرایی کردن طرح ایجاد سامانه «دفاع یکپارچه هوایی و موشکی و امنیت دریایی» در منطقه خاورمیانه سخن به میان آمده است. اما همزمان با تشدید تنش‌ها میان ایران و غرب، گزارش‌ها از سفر رابرت مالی به عربستان حکایت دارد. بیش از خود اجرای طرح، نکته مهم شخص انتخاب شده برای سفر به ریاض است. این‌که کاخ سفید، نماینده ویژه در امور ایران را به عربستان می‌فرستد، نشان می‌دهد که هدف‌گذاری اصلی آن‌ها موضوع مقابله با ایران است. این طرح در صورت اجرایی شدن، می‌تواند انگیزه‌های تهران برای دوری هر چه بیشتر از بازگشت به مذاکرات را افزایش دهد.

۹- گسترش دامنه همکاری‌های امنیتی آمریکا و اسرائیل

دیگر نمود تشدید فزآینده تنش‌های میان ایران و غرب، در موضوع همکاری‌های نظامی و امنیتی آمریکا و اسرائیل قابل بازخوانی است. با بازگشت نتانیاهو به قدرت همکاری‌های نظامی و امنیتی میان اسرائیل و آمریکا وارد مرحله جدیدی شده است. نمود بارز این امر نیز را در جریان رزمایش مشترک جدید دو طرف می‌توان مشاهده کرد.

ارتش اسرائیل همراه با ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا از روز دوشنبه ۲۳ ژانویه (سوم بهمن) تا ۲۷ ژانویه (۷ بهمن) رزمایش بزرگی را برگزار کردند که بزرگ‌ترین رزمایش مشترک آن‌ها تا کنون محسوب می‌شود. در رزمایش موسوم به «درخت بلوط» ۱۴۰ هواپیما از جمله اف -۳۵، بی – ۵۲، اف -۱۶، اف -۱۵، AC-۱۳۰ و AH-۶۴ s حضور داشتند.

در همین رزمایش حدود ۶۴۰۰ پرسنل آمریکایی و ۱۰۰۰ پرسنل اسرائیلی شرکت داشتند که در نوع خود کم سابقه به شمار می‎رود. حتی برخی خبرگزاری‌ها مدعی شدند در رزمایش اخیر، حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران شبیه‌سازی نیز شده است.

۱۰- آمادگی تهران برای اجرای پلن بی

در مواجهه با موج گسترده فشار‌ها و استراتژی‌های ویژه آمریکا و اروپا برای مهار ایران، به نظر می‌رسد تهران نیز دشوار بودن احیای توافق را پذیرفته و در حال آماده‌سازی برای وضعیت پس از مرگ برجام است. آن‌چنان که برخی ناظران سیاسی می‌گویند، ایران دیگر چندان واهمه‌ای از تحریم‌های غرب ندارد. حتی اعمال فشار‌های غرب بر ایران، در مورد همکاری با روسیه در جنگ اوکراین نیز دیگر نمی‌تواند موضوعی تاثیرگذار بر رفتار تهران باشد.

اخیرا، حسین امیر عبداللهیان، وزیر امورخارجه ایران در گفتگو با شبکه رادیویی «ان‌پی‌آر» تاکید کرده است: «من فکر می‌کنم که اگر آمریکایی‌ها واقع‌بینانه برخورد کنند و حقوق ما رعایت شود، توافق در دسترس است و هنوز فرصت برای بازگشت همه طرف‌ها به برجام وجود دارد. البته اگر آمریکایی‌ها بخواهند با تحلیل غلط حرکت کنند، فرصت برای همیشه وجود نخواهد داشت. فراموش نکنید که از سال ۲۰۱۵ تا الان طرف ایرانی از برجام منتفع نشده است. پس این پنجره برای همیشه باز نخواهد ماند. اگر لازم باشد ما وارد پلن B خواهیم شد.» هر چند وزیر امور خارجه ایران از جزئیات پلن بی سخن نمی‌گوید، اما به طور حتم این پیام بدین معنا است که تهران نیز خود را برای آینده بعد از مرگ نهایی برجام آماده می‌کند.

۱۱- کرسی خالی دولت ایران در کنفرانس امنیتی مونیخ و دعوت از چهره‌های اپوزیسیون

عدم دعوت از نمایندگان رسمی دولت ایران به کنفرانس امنیتی مونیخ (Munich Security Conference) دیگر رخداد قابل تامل در عرصه تنش‌افزایی غرب با تهران است. این کنفرانس امنیتی که در روز‌های ۱۷ تا ۱۹ فوریه (۲۸ تا ۳۰ بهمن) در هتل «بایریشر هوف» شهر مونیخ آلمان برگزار می‌شود، نقشی مهم را در پرداختن به مسائل امنیتی جهانی دارد. در این کنفرانس، سالانه نمایندگان دولت‌های مختلف و برخی نهاد‌های غیردولتی، مهم‌ترین چالش‌های امنیت جهانی را مورد گفتگو قرار می‌دهند.

در نشست‌های سالانه این کنفرانس، رایزنی‌ها و دیدار‌های مختلفی میان رهبران سیاسی جهان صورت می‌گیرد. غالبا از این کنفرانس به عنوان مشخص کننده استراتژی امنیتی جهان غرب نیز یاد می‌شود. دولت آلمان در مقام برگزارکننده کنفرانس امنیتی مونیخ، در نشست امسال از دولت‌های ایران و روسیه دعوت به عمل نیاورده و در مقابل نمایندگانی از اپوزیسیون دو کشور را دعوت کرده است. چنین اقدامی، هم در بُعد نمادین و هم در بُعد عینی، نمایان‌گر عمیق‌تر شدن تنش‌ها میان جمهوری اسلامی ایران و غرب است.

در بُعد نمادین، اقدام دولت آلمان این پیام ضمنی را اتخاذ می‌کند که غرب در مسیر مشروعیت‌زدایی از نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است. به روایت دیگر، زمانی که نمایندگان اپوزیسیون به مجامع دعوت می‌شود، از آن به عنوان مقدمه‌ای برای عدم به رسمیت شناختن گفتمانی و دیپلماتیک یاد می‌شود.

در بعد عینی، اقدام دولت آلمان در بخشیدن کرسی ایران به اپوزیسیون، نشان‌گر آغاز عصری جدید در مناسبات غرب با تهران است. به نظر می‌رسد اروپا و آمریکا، با کنار گذاشتن رویکرد تعامل و تسامح با ایران، استراتژی تنش حداکثری را دنبال می‌کنند. استراتژی‌ای که با فضاسازی رسانه‌ای، تلاش برای اجماع‌سازی، تحریم و ایجاد اختلال در فرآیند دور زدن تحریم‌ها آغاز شده و حالا در قالب به رسمیت شناختن اپوزیسیون رسیده است.

اولین دیدگاه را بنویسید