این شبها عادل فردوسیپور برای یورو تدارک ویژه دیده است.
این شبها عادل فردوسیپور برای یورو تدارک ویژه دیده. اگر مخاطب او باشید احتمالا خبر دارید که در این ویژه برنامه آن دسته از سلبریتیهایی که از یک جامعه هواداری نسبتا مطلوب در میان مردم برخوردارند، مهمان عادل میشوند تا فوتبال را در بستر زندگی شخصی یا هنریشان روایت کنند. اما این مهمانیها نکات ویژهای هم دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.
بلد بودنِ ذهن مخاطب
فردوسیپور با حال و هوای تازهی برنامهی خود سعی کرده به جهان مخاطبش نزدیکی کند. با یک چیدمان خودمانی و دعوت از کسانی که مردم حداقل بیشتر از تلویزیونیها دوستشان دارند و حالا مردم به نوعی تشنه دیدنشان در قابی خودمانی مثل این برنامه هستند. مثلا ژوله میآید و حرفهایی میزند که که مردم اگر دوست نداشته باشند، حداقل فکرشان را درگیر میکند. یا مثلا محمد بحرانی میگوید: “من وفادارترین مزدور تاریخم”. او واژگانش را از جهانی برداشته که طی سالهای اخیر شاید پرتکرارتر بوده و انگار عادل از زبان بحرانی این نکته را به برنامه اضافه کرده. حتی هوتن شکیبا در یک برنامه فوتبالی از «لیسانسهها» میگوید که چه بر سر سریال و سرش صحت رفت. انگار خاصیت این برنامه به همین چیزهاست.
چیزهایی که نمیدانستیم
“هر کسی جای من بود با آسیب هایی که من خوردم، شاید از فوتبال نفرت پیدا میکرد. میگفت فوتبالی که جوانیام را برای آن گذاشتم را ول کن و گور بابای فوتبال. خیلی پیشنهادات اغواکننده به من شد و من را به سمتی میبردند که بروم و بگویند دیدید رفت.”
عادل به نوعی با بیان این جملات سفره دلش را پیش مخاطب باز کرد. خورهی فوتبالی که حالا در جایی خارج از چارچوبهای تلویزیون هم توانسته تا حدود زیادی موفق عمل کند و فضایی را در میان محدودیتهای موجود ایجاد کند. واقعبینانه بگوییم، خوب شد عادل نرفت و ماند. کاش حداقل برخی هم اصول برنامهسازی را از او یاد بگیرند.
شوخیهایی که خارج از عرف تصور نمیشوند!
شاید در نگاه اول اصلا فکر کنید که شوخی عادل با بهرام قد بهرام افشاری اگر در تلویزیون بود هزاران حرف و حدیث درمیآمد که خارج از عرف است و این حرفها. اما خب واعیت این است که در چارچوب چنین برنامههایی، چنین شوخیهایی راحتتر بیان میشود و به قولی میگنجد و اصلا چیز عجیبی نیست.
اما اگر کمی به زیرلایههای این اتفاق نفوذ کنیم شاید به چیزی برسیم که سالیان سال است در تلویزیون، میعادگاه رسمی خانوادهها نمیبینیم. این که هوتن شکیبا روبروی عادل نشسته و از بهرام افشاری میگوید. دو ستاره سینما و یک استار تلویزیونی. آنهایی که دستکم «محبوبیت» دارند و خب سالهاست که بنا به دلایلی که میدانیم در تلویزیون جایی ندارند. در واقع برنامه عادل حالا محلی برای آنهاییست که مورد تفقد صداوسیما هستند و نکته ویژهتر اینکه مردم هم خب خیلی دوستشان دارند.
احسان عبدیپور؛ به یاد حمیدرضا صدر
شاید ویژهترین مهمان عادل، احسان عبدیپور باشد. کسی که به خاطر لحن متفاوت و جملهبندیهایش در چشم عدهای، عمیق به نظر میرسد و اما خب مخالفانی هم دارد که او را ادایی میپندارند. خب عادل طی این سالها تلاش کرد تا فقدان کسی مثل حمیدرضا صدر را در برنامههایش تا حدی پر کند.
اما انگار برنامههای او هنوز یک مفسرِ خودمانی که فوتبال را به قلب مخاطب بنشاند، کم دارد. امیر حاجرضایی هم آمد و شاید تاثیرش را در همان یک برنامه به خوبی گذاشت اما او هم دیگر آدم سابق نیست، بیشتر از کمی، خستهست. عبدیپور اما جای کار دارد و باید ببینیم اصلا دوباره میآید یا نه.