خانه / برگزیده‌ها,

سوژه‌ تلخ تجـاوز و تعـرض به یک زن در سینمای ایران

تجاوز

زیور حجتی کارگردان فیلم «زنان لجمن» که برنده جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره منطقه‌ای سینمای جوانان شده است، به ارائه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این فیلم با سوژه‌ای تلخ پرداخت.

در همین سال‌هایی که سینمای بلند داستانی ایران شرایط چندان ایده‌آلی را در جذب مخاطب و فروش در گیشه تجربه نمی‌کند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه به‌واسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.

«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریان‌ساز در دنیای جدید محسوب می‌شود و به همین دلیل دیگر به‌سختی می‌توان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.

«زنان لجمن» که با حمایت انجمن سینمای جوانان ایران به تولید رسیده است، سوژه‌ای ملتهب مرتبط به سال‌های جنگ عراق علیه ایران دارد و داستان زنی را روایت می‌کند که حضورش در خط مقدم زمینه‌ساز بروز یک بحران در زندگی شخصی‌اش شده است.

این فیلم به کارگردانی زیور حجتی از آثاری است که در جشنواره منطقه‌ای سینمای جوان استان یزد جایزه بهترین کارگردانی را از آن خود کرده است و به پشتوانه همین مقام، به‌صورت مستقیم می‌تواند در جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران در سال جاری حضور داشته باشد.

آنچه می‌خوانید حاصل گفتگو با زیور حجتی فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان فیلم کوتاه «زنان لجمن» است.

 فیلم شما قصه شوکه‌کننده‌ای دارد اما بد نیست از اسم فیلم شروع کنیم؛ «زنان لجمن» به چه معناست؟

«لجمن» یک اصطلاح نظامی است که مخففی متشکل از حروف ابتدایی عبارت «لبه جلوی میدان نبرد» است و در اصطلاحات نظامی خود ما هم مرسوم است. زمانی انجمن سینمای دفاع مقدس فراخوانی را منتشر کرد تحت عنوان «۴۰ سال، ۴۰ فیلم» و یکی از موضوعاتی که در این فراخوان مطرح شده بود، مربوط به آسیب‌های جنگ بود. همین فراخوان جرقه‌ای شد که سراغ چنین موضوعی بروم. شخصاً هم دغدغه‌هایی در این زمینه داشتم و شروع به نگارش فیلمنامه کردم. وقتی متن را فرستادم از طرف داوران امتیاز بالایی دریافت کرد اما اتفاقی که افتاد آن فراخوان منجر به هیچ تولیدی نشد! گویا مدیران آن مجموعه تغییر کردند و اساساً با رویکرد مدیران قبلی مخالف بودند.

اگر هزینه تولید فیلم در حدود ۱۴۰ میلیون شده باشد، حدود ۳۵ میلیون تومان آن را انجمن، در قالب حمایت پرداخت کرد. در هر حال در مقطعی که من اصرار داشتم این فیلم را بسازم، با حمایت انجمن این اتفاق ممکن شد

می‌خواستند روی متن‌ها بازبینی مجدد کنند اما من اصرار داشتم که همین متن خود را بسازم. با آن مجموعه به توافق نرسیدیم تا مدتی بعد که ماجرای پیچینگ انجمن سینمای جوانان پیش آمد. طرح این فیلم را برای انجمن سینمای جوانان اصفهان فرستادم و با پذیرش کار به‌صورت حمایتی در تولید آن مشارکت کردند. اگر هزینه تولید فیلم در حدود ۱۴۰ میلیون شده باشد، حدود ۳۵ میلیون تومان آن را انجمن، در قالب حمایت پرداخت کرد. در هر حال در مقطعی که من اصرار داشتم این فیلم را بسازم، با حمایت انجمن این اتفاق ممکن شد.

همین فیلمنامه را خوانده بودند و پذیرفتند در تولید مشارکت کنند؟

بله.

آن زمان فکر می‌کنم مسئولیت انجمن با سیدصادق موسوی بود.

بله. اتفاقاً کلیت فیلم را که دیدند از نظر ساختار دوست داشتند اما از نظر محتوا و به‌واسطه زیرمتنی که داستان فیلم داشت کمی نکته داشتند. به‌خصوص که در نسخه که آن زمان برای آن‌ها نشان دادم، صحنه‌هایی در فیلم بود که داستان را مستقیم‌تر روایت می‌کرد و آن‌ها با این میزان از صراحت در طرح موضوع مشکل داشتند. بعدها دو پلان را حذف کردیم و وقتی فیلم را به جشنواره منطقه‌ای فرستادیم موفق به کسب جایزه شد. با توجه به اینکه آثاری که از جشنواره‌های منطقه‌ای جایزه کسب می‌کنند به طور مستقیم به جشنواره فیلم کوتاه تهران راه پیدا می‌کنند، امسال هم فیلم در جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور خواهد داشت.

مسئله «تجاوز» تقریباً سوژه‌ای است که در هر مقطع زمانی می‌شود به آن پرداخت. چه شد که این داستان را در بستر جنگ روایت کردید؟

آنچه در فیلم به آن اشاره می‌شود بخشی از واقعیت‌های جنگ ماست که برخی نمی‌خواهند مطرح شود. این نخواستن البته تا حدودی منطقی هم هست، اما از منظر سینمایی معتقدم خیلی زودتر از این‌ها باید سراغ چنین سوژه‌هایی می‌رفتیم. واقعیت هم این است که در داستان فیلم اصل موضوع تجاوز چندان برایم مسئله نیست و معتقدم همیشه می‌تواند وجود داشته باشد، اما اینکه این تجربه تلخ در جریان جنگ روایت شود، برایم موضوعیت داشت به خصوص که تا کنون هیچ روایتی از آن نداشتیم.

در یکی از سکانس‌های فیلم «روز سوم» البته اشاره‌ای به این جریان می‌شود…

آنجا اما با ورود کاراکتری که حامد بهداد نقشش را ایفا می‌کرد، این اتفاق رخ نداد. این موضوعی بود که واقعاً ذهنم را درگیر کرده بود و به‌واسطه همان جرقه‌ای که به آن اشاره کردم، سراغ ساخت آن رفتم.

یکی از ویژگی‌های فیلم «زنان لجمن» که به‌خصوص در سکانس‌های ابتدایی خیلی مشهود است، تلاش برای پایبندی به کلیشه‌ها و قواعد ژانر وحشت است. چرا تا پایان این هویت ژانری را در روایت فیلم حفظ نکردید؟

جذابیت سینما برای من این است که می‌توان در قالب آن کارهایی را انجام داد که خیلی پایبند قواعد خاصی نیست. در طول روایت یک فیلم هم لحن روایت می‌تواند تغییر کند و هم ژانر آن. آنچه برای من مهم است این است که محصول نهایی انسجام خود را حفظ کرده باشد. معتقدید این انسجام در فیلم وجود ندارد؟

مخاطب من باید با کاراکتر زن فیلم من هم‌ذات‌پنداری کند و من دوست دارم مخاطبم هم به همان اندازه حالش بد شود تا موقعیت این زن را درک کند. اگر در لحظه‌ای که باید حال مخاطب را بد کنم، حس خوبی به او منتقل کنم، اساساً به‌عنوان کارگردان کارم را غلط انجام داده‌ام.

 به‌نظرم در مواردی این تغییر لحن به یکدستی روایت شما آسیب زده است.

خب نظر شما حتماً محترم است اما من چنین نگاهی به فیلم ندارم. در میان مخاطبانی که فیلم را دیده‌اند هم تاکنون با چنین بازخوردی مواجه نشده بودم.

اصلاً چرا این داستان ملودرام را در قالب ژانر وحشت روایت کردید؟

در فیلمسازی بیش از هر چیز برای من فضاسازی اهمیت دارد و اینگونه نیست که از قبل تصمیم گرفته باشم در یک ژانر خاص فیلم بسازم. براساس متن است که تصمیم می‌گیرم با ابزارهایی که در اختیار دارم، چه فضایی را باید بسازم. این متن هم این قابلیت را داشت که در چنین فضایی روایت شود. خیلی هم در بند آن نبودم که حتماً باید یک فیلم در ژانر خاص بسازم.

یکی از نکاتی که در داستان فیلم ذهن مخاطب را درگیر می‌کند، تناقضی است که میان حس کاراکتر اصلی نسبت به اطرافیانش در فیلم وجود دارد. اتفاقی که برای همه اطرافیان به‌شدت مبارک است تبدیل به یک چالش و عذاب درونی برای شخصیت اصلی شده است و این تناقض لحظات وحشتناکی را برای او رقم می‌زند.

این موقعیت واقعاً موقعیت سختی است. شاید بتوانم بگویم تلخ‌ترین لحظاتی است که یک زن می‌تواند در زندگی آن را تجربه کند. کاراکتر در این موقعیت کشمکش‌هایی درونی با خود دارد که تبدیل به برخی کابوس‌های شخصی برای او شده است. حتی گاهی تصمیم به اقداماتی می‌گیرد که حتی فکر کردن به آن تکان‌دهنده است. در مقاطعی هم چالش‌هایی برای طرح موضوع با شوهرش دارد که مدام با تردید با آن مواجه می‌شود.

 قصه‌های تلخ در سینما واقعاً جذاب هستند و نمی‌توان این موضوع را کتمان کرد اما دو رویکرد در روایت قصه‌های تلخ وجود دارد. هم می‌توان آن را در قالبی بیان کرد که برای مخاطب اذیت‌کننده نباشد و در عین تأثیرگذاری حال بدی را به او منتقل نکند و هم می‌تواند چنان عریان به تلخی‌ها بپردازد که تمام تلخی آن در جان مخاطب رسوب کند. فکر نمی‌کنید فیلم «زنان لجمن» کمی از جنس دوم است و در مقاطعی خیلی حال مخاطب را بد می‌کند؟ این موضوع در سینمای بلند ما هم جای طرح دارد که ما تا کجا مجاز هستیم که برای روایت یک داستان تلخ، حال مخاطب را بد کنیم؟

من چنین نگاهی ندارم و قائل به این مرز نیستم. وقتی قرار است موضوعی تا این اندازه تلخ را روایت کنید، قطعاً حسی که دارید به مخاطب منتقل می‌کنید هم یک حس تلخ است. بالاخره مخاطب من باید با کاراکتر زن فیلم من هم‌ذات‌پنداری کند و من دوست دارم مخاطبم هم به همان اندازه حالش بد شود تا موقعیت این زن را درک کند. اگر در لحظه‌ای که باید حال مخاطب را بد کنم، حس خوبی به او منتقل کنم، اساساً به‌عنوان کارگردان کارم را غلط انجام داده‌ام.

«غم» به‌عنوان یک «حس» می‌تواند از طریق روایت شما به مخاطب منتقل شود اما بد کردن حال مخاطب موضوع دیگری است. به‌صورت مصداقی وقتی قرار است براثر فشار روحی یا جسمی یکی از کاراکترها در فیلم بالا بیاورد و دچار تهوع شود، هم می‌توان به گونه‌ای این لحظه را کارگردانی کرد که مخاطب متوجه این وضعیت کاراکتر شود، هم می‌توان با یک قاب بسته از لحظه بالا آوردن کاراکتر، مخاطب را هم دچار حالت تهوع کرد! نکته‌ای که من عرض می‌کنم ناظر به این است که حالت دوم چه الزامی دارد؟

من این فیلم را دو سال پیش ساخته‌ام و همین امروز هم فیلمنامه‌های آماده‌ای برای ساخت فیلم بلند دارم، اما مسیری که برای ورود فیلمسازی مانند من به سینمای بلند وجود دارد، کمی غیرقابل‌پیش‌بینی است. این دشواری‌ها فیلمسازانی که در ابتدای مسیر قرار دارند را بیشتر اذیت می‌کندمتوجه منظور شما شدم. این مرز بستگی به این دارد که کارگردان تا چه اندازه می‌خواهد موضوعی که مدنظر دارد را بی‌واسطه با مخاطبش مطرح کند. مشخصاً من برای این فیلم احساس کردم این زن آنقدر در چنین موقعیتی حالش می‌تواند بد باشد که به همان اندازه مخاطب هم می‌تواند حال بد را حس کند. البته به قول شما شاید می‌شد در برخی جزییات، رویکرد دیگری داشت اما برای شخص من این اندازه نمایش عریان تلخی‌ها، جذابیت بیشتری داشت.

اما به این نکته‌ای که شما می‌گویید هم می‌توان فکر کرد و شاید اگر من باردیگر بخواهم فیلمی درباره یک موضوع تلخ بسازم، به گونه‌ای دیگر جزییات آن را با مخاطبم در میان بگذارم. زمان ساخت این فیلم این مدل را انتخاب کردم و شاید برای فیلم‌های بعدی سراغ مدل‌های دیگری بروم.

کاراکتر اصلی فیلم برای تصمیم‌گیری در موقعیتی که در آن قرار گرفته شده، دچار تردیدهایی است که شاید برای یک زن معمولی چندان قابل درک نباشد. در چنین موقعیتی احتمالاً یک زن خیلی زود تصمیم نهایی را برای رها شدن از کابوسی که گرفتار آن شده است می‌گیرد.

درباره این تردیدها دو نکته را مدنظر قرار دهید. اول اینکه این زن یک پرستار در میدان جنگ است و طبیعتاً شخصیتی محکم دارد. چنین کاراکتری احتمالاً خیلی اهل نشان دادن واکنش‌های آنی نیست و با تأمل بیشتری تصمیم می‌گیرد. دلیل دیگر هم بحث ارتباط او با خانواده و همسرش است. او حتی در چند نوبت می‌خواهد اصل داستان را به همسرش بگوید اما وقتی شرایط او را می‌بیند، بازهم دچار تردید می‌شود.

به‌عنوان سوال پایانی برنامه‌ای برای ورود به سینمای بلند ندارید؟

من این فیلم را دو سال پیش ساخته‌ام و همین امروز هم فیلمنامه‌های آماده‌ای برای ساخت فیلم بلند دارم، اما مسیری که برای ورود فیلمسازی مانند من به سینمای بلند وجود دارد، کمی غیرقابل‌پیش‌بینی است. این دشواری‌ها فیلمسازانی که در ابتدای مسیر قرار دارند را بیشتر اذیت می‌کند. این فرآیند نیاز به آسیب‌شناسی دارد. من جزو فیلم‌اولی‌هایی هستم که از سوی بنیاد فارابی هم تأیید شده‌ام و از آنجایی که آدم بیش‌فعالی هم در زمینه نوشتن هستم، همین الان فیلمنامه آماده برای کار دارم اما رفت‌وآمدها و پیگیری‌ها برای امکان ساخت فیلم بلند، گاهی آدم‌ها را خسته می‌کند. امیدوارم برای من این فرصت فراهم شود که بتوانم فیلم بلندم را بسازم.

Leave the first comment