سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت سید ابراهیم، برقراری سیاست متوازن و البته مبتنی بر احترام متقابل بوده است؛ چنانکه از یکسو با آنکه به اصل توافقنامه برجام انتقادهای جدی وارد بوده و هست اما به دلیل آنکه نظام خود را متعهد به قراردادهای بینالمللی میداند، میز مذاکره ترک نشد و برای احیای برجام و رفع تحریمهای یکجانبه آمریکا مذاکرات از سر گرفته شد و تا همین حالا هم مقامات ایران به مذاکرات پشت نکردهاند. اما ایران در دولت سیزدهم سعی کرد برخلاف دولت قبل از سر اقتدار در مذاکرات حاضر شود و حاضر نشود برای به دست آمدن توافق هر امتیازی به غربیها بدهد؛ برخلاف شرایطی که دولت مورد حمایت اصلاحطلبان وجود داشت و میدیدیم که آنها به هر قیمتی میخواستند با غرب به توافق برسند ولو آنکه تحریمها معلق شود و محمدجواد ظریف به دروغ در مجلس بگوید که تحریمها «لغو» شدهاند تا برجام مورد مخالفت نمایندگان قرار نگیرد.
دولت از آن سو سعی کرد که به عرصه بینالملل یکسویه نگاه نکند و ارتباط گستردهای با کشورهای منطقهای برقرار کرد؛ ظرفیتی که در دولت روحانی کاملا نادیده گرفته شد و به یاد داریم که همهچیز ولو آبخوردن مردم هم به برجام و نظر غربیها گره خورده میشد. همچنین ارتباط راهبردی و بلندمدتی با دو کشور قدرتمند و مهم روسیه و چین نیز برقرار شد و افزون بر اینها ایران توانست به عضویت دائم پیمان شانگهای درآید؛ دستاوردی که هم مهم است و هم میتواند ظرفیتهای سیاسی و اقتصادی بسیاری را پیش روی ایران باز کند.
در این بین اما اصلاحطلبان به جای حمایت از سیاستهای کلان نظام در حوزه سیاست خارجی و بازگو کردن دستاوردهای دولت همواره سعی کردند به طرق مختلف دولت را تضعیف کنند؛ غافل از آنکه تضعیف دولت در سیاست خارجی به معنای تضعیف ایران و ایرانی است. مهمترین محوری که آنها در ماههای اخیر دنبال میکنند متهمکردن دولت به یکسویهنگری در عرصه دیپلماتیک و گرایش به روسیه است. موضوع وقتی بسیار تأسفبار میشود که در روزهای اخیر و در شرایطی که غربیها با ادعای کمک نظامی ایران به روسیه در جنگ با اوکراین، اصلاحطلبان همصدا با غربیها بر اتهامزنیهای آنها صحه میگذارند و میخواهند شرایط را بر دولت و در واقعیت بر مردم ایران تنگتر از گذشته کنند.