محمد گلریز خودش درباره تغییر نام خانوادگی خود از گلپایگانی به گلریز میگوید: «من اولین خواننده گروه «شیدا» بودم. در دوران سربازی با محمدرضا لطفی آشنا شدم آقای لطفی تارش را برداشت و من هم خواندم تا به گوشه «گلریز» رسیدیم…
«گلپا» صدای دهه ۳۰ بود؛ از وقتی اولین آوازش را با ساز نورعلی برومند و علیاصغر بهاری روی صفحه بزرگ ضبط کرد تا وقتی که مردم با صدایش در برنامه «گلها» انس گرفتند و «گلریز» صدای دهه ۶۰ و در واقع صدای انقلاب اسلامی بود. حالا «گلپا» رفته و صدای آخرین نسل خواننده «گلها» یی خاموش شده است. شاید تغییر نام خانوادگی محمد گلپایگانی به محمد گلریز باعث شود خیلیها ندانند که او برادر کوچکتر زندهیاد اکبر گلپایگانی معروف به «گلپا» است که البته با دو دیدگاه هنری متفاوت در یک خانواده هنرمند پرورش پیدا کردند.
«گلپا» و «گلریز» فرزندان تعزیهخوان معروف
پدرشان به نام «مرشد حسین» معروف بود و سال ۱۳۶۲ درگذشت. حدود ۸۰ سال پیش مرشد حسین سمبُل آواز در ایران البته به صورت تعزیهخوانی، مداحی و مرثیهخوانی بود و یکی از مرثیهخوانان مهم تهران محسوب میشد. او همراه همیشگی مرحوم فلسفی بود. فلسفی منبر میرفت و مرشد حسین مداح بود.
اکبر گلپا درگذشت
مرشد حسین چند پسر داشت که همه آنها آوازخوان بودند. اکبر، عباس، محمود، ابوالقاسم و محمد که در سهراه شکوفه، خیابان صفا با هم زندگی میکردند. محمد گلریز درباره رابطه خانوادگیشان میگوید: «شب و نصف شب همه آواز میخواندند و کَل کَل هم داشتیم. اگر کسی گوشه یا مایهای را نمیتوانست درست اجرا کند، بقیه فوری وارد عمل میشدند و آن را میخواندند. یک شب حدود ساعت ۱۲ در زدند و دیدیم که همسایهها آمدهاند و داد و بیداد که چرا اینقدر سروصدا دارید و ما از دست آواز خواندن شما آسایش نداریم. جالب این که برخی دیگر از همسایهها آمدند و مقابل همسایههای معترض قرار گرفتند. این دسته دوم از همسایهها میگفتند ما از آواز خواندن این خانواده لذت میبریم و هر موقع که دوست داشته باشند، باید بخوانند.»
از شاگردی نورعلیخان برومند تا آوازخوانی حرفهای
نورعلیخان برومند که آن زمان موسیقیدان مطرح شهر بود به خانه مرشد حسین میآمد و به گلپا آموزش آواز میداد. محمد گلریز در آن زمان پشت در میایستاد تا آموزش نورعلیخان را یاد بگیرد. یک بار نورعلی برومند بیهوا در را باز میکند و او را که پشت در و در حال گوش دادن است، میبیند و به داخل کلاس میبرد.
در واقع گلریز و گلپا هر دو در مسیر آواز حرفهای ایرانی قدم برمیدارند، اما گلریز در حوزه سرود مطرح و گلپا به عنوان خواننده اصیل ایرانی بین مردم شناخته میشود.
گلپا و آواز ایرانی که او زنده کرد
محمد گلریز درباره برادر بزرگترش «گلپا» معتقد است: «گلپا پیش از انقلاب اسلامی میخواند و البته بعد از انقلاب هم خواند، اما کنسرتی نداشت. ایشان آواز را در ایران زنده و در آواز تحولی خاص ایجاد کرد و به شعر هویتی خاص داد. «گلپا» آواز را آهنگسازی میکرد. ما هفت دستگاه و پنج آواز در موسیقی ایرانی داریم. اگر به خوانندگان مختلف بگویید «سهگاه» بخوان، همه یک جور میخوانند. یعنی مانند علائم راهنمایی و رانندگی است و همه آن قوانین را رعایت میکنند. در حالی که آواز ابتکاری است. بیشتر خوانندگان خواندن آواز در دستگاه «سهگاه» را با درآمد آغاز میکنند در حالی که «گلپا» سهگاه را با مخالف آغاز کرد.»
مسیر آموزشی گلریز درست مانند گلپا بود، اما اوج فعالیتهای او درست برعکس برادرش پس از انقلاب اسلامی بود. او کارش را با آهنگ «سرود نیایش» از رضاقلی ملکی شروع کرد. سپس سرود «این بانگ آزادی» با شعر حمید سبزواری و آهنگ احمدعلی راغب را خواند. گلریز سپس سرودهایای شهید مطهر، رفتند یاران، خجسته باد این پیروزی،ای شهیدان خدایی نامتان پاینده باد را خواند. او آهنگ «دریغا» را با آهنگسازی محمد علی شکوهی را به مناسبت درگذشت امام خمینی (ره) اجرا کرد.
او که یکی از خوانندگان برتر دوران دفاع مقدس است، صدایش به عنوان میراث شفاهی ایران در سازمان میراث فرهنگی ثبت شدهاست.
چرا گلریز، نام خانوادگیاش را عوض کرد؟
محمد گلریز خودش درباره تغییر نام خانوادگی خود از گلپایگانی به گلریز میگوید: «من اولین خواننده گروه «شیدا» بودم. در دوران سربازی با محمدرضا لطفی آشنا شدم. بعد از سربازی هم با هم بودیم. من رفتم و دو سال شاگرد ادیب خوانساری شدم (۱۳۵۳) و بعد همکاری با گروه «شیدا» را آغاز کردم. وقتی میخواستیم، نخستین اجرای گروه «شیدا» را داشته باشیم. با محمدرضا لطفی نزد نورعلیخان برومند رفتیم تا از او اجازه بگیریم. برومند در آن دیدار از ما پرسید، چه میخواهید بخوانید؟ ما هم گفتیم آوازی در دستگاه «شور» انتخاب کردهایم. آقای لطفی تارش را برداشت و من هم خواندم تا به گوشهی «گلریز» رسیدیم. به اینجا که رسیدیم، استاد گفت نامت را «گلریز» میگذاری! این را به من امر کرد. داداشم حرفش را گوش نداده بود و من نمیخواستم خلاف امر استاد عمل کنم. از آن زمان نامم را «گلریز» گذاشتم.»