دفاع علی علیزاده از وضع موجود در ماههای اخیر آن چنان دوستان صدا و سیمایی را سر ذوق آورد که تصمیم گرفتند در شبکه چهار که محافظه کارترین شبکه تلویزیون محسوب میشود به او تریبون بدهند.
از آن طرف هم پیروزی قطعی دکتر غنی نژاد در مقابل یکی از چهرههای محبوب حاکمیت یکدست حضرات را به فکر انداخته بود که جبران مافات کنند؛ و چه کسی بهتر از علیزاده میتوانست این ماموریت را به سرانجام برساند. جوانی جسور و بی پروا که نه ملاحظه سن و سال آدمها را میکند و نه سابقه علمی و جایگاه حریف باعث میشود اندکی نرمتر رفتار کند. در نتیجه یک مناظره علمی به مسابقهای مهیج بدل شد که فقط چند ساعت پس از اتمام، تکههای منتخبی از آن با تیترهای گوناگون در فضای مجازی وایرال شد. طرفداران غنی نژاد او را پیروز بلامنازع این مناظره اعلام کردند و هواداران علیزاده از شکست سنگین غنی نژاد گفتند. از ادبیات دو طرف هم کاملا معلوم بود که چیزی به نام قضاوت منصفانه اساسا وجود ندارد. همه پیش از مناظره تصمیمشان را گرفته بودند که کجای ماجرا بایستند. درست مثل بازی پرسپولیس و استقلال. بی هیچ تفاوتی؛ و البته این تقدیر تاریخی سرزمین ماست. هو و جنجال و زنده باد و مرده باد اصل و اساس زندگی ما ایرانیان را تشکیل میدهد. ما با تفکر نسبتی نداریم و همواره دنبال اینیم که ببینیم چه کسی توانست چه کسی را ضایع کند؛ و مادام که در بر همین پاشنه میچرخد راهی به دهی نخواهیم برد و گرهی از کار فروبسته ما گشوده نخواهد شد. تعاطی افکار و تضارب آرا و این حرفها هم شوخی است. ما به دنبال سرگرمی هستیم و از رنج اندیشیدن در گریزیم. به همین دلیل فیلمهای بند تنبانی و احمقانه این قدر با استقبال مواجه میشوند و شبه منتقدان میگویند مردم، چون حالشان خوب نیست به دیدن این فیلمها میروند. نخیر عزیز دلم. ما مردم همیشه در صحنه وقتی حالمان هم خوش باشد ترجیح میدهیم به جای دیدن اثری که ما را به اندیشیدن وادارد به دیدن همین خزعبلات برویم.
آنهایی که دلخوشند تلویزیون یک قدم به جلو برداشته سخت در اشتباهند. نزاعهایی از این دست در نهایت به سود حافظان وضع موجود تمام خواهد شد و تلویزیونیها از قضا این نکته را خوب میفهمند. یکی دانشگاهی است و نماینده آکادمی و به بهانه دفاع از لیبرالیزم با رد و انکار سیاستِ دستوری تلویحا هر نوع تلاشی برای تحقق عدالت را زیر سئوال میبرد و حتی یک کلمه درباره نحوه اداره مملکت در زمان جنگ بر زبان نمیآورد و دیگری به بهانه دفاع از عدالت به تکنوکراتها میتازد و علت العلل بدبختی این سرزمین را هاشمی رفسنجانی میداند. ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است. چه علیزاده ببرد و چه غنی نژاد، طرفدارانِ به تعبیر علی لاریجانی خالص سازی برد کرده اند. این بازی برای تلویزیونیها دو سر برد بود و البته برای آقایان غنی نژاد و علیزاده نیز. غنی نژاد در مقابل حریفی نه چندان قوی قرار گرفت که با دفاع از صنعت خود رو سازی و پیش کشیدن حرفهایی نه چندان مرتبط با بحث، مدام به جناب دکتر پاس گل میداد. علیزاده هم با حضور در یکی از رسمیترین شبکههای صدا و سیما توانست بالاخره خودش را به عنوان یک فعال رسانهای به جمهوری اسلامی تحمیل میکند و به فعالیت هایش مشروعیت ببخشد و به هوادارانش در بین جماعت خود ارزشی پندار بیفزاید. این وسط فقط مخاطب بیچارهای که دنبال حرف حساب بود سرش بی کلاه ماند.
تلویزیون اگر ذرهای صداقت داشت و میخواست حقیقتا بحثی در بگیرد میان اهل نظر باید به جای علیزاده از مومنی و یا راغفر دعوت میکرد تا در مقابل غنی نژاد قرار بگیرند. علیزاده بنده خدا کجای سیاستگذاریهای چند دهه پیش ایران قرار میگیرد؟ اصلا اندیشههای او چه تاثیری بر سیاستهای اقتصادی این مملکت داشته که باید پاسخگو باشد؟ اگر آقای غنی نژاد معتقد است چپهای اقتصادی و سیاسی مملکت را به این روز انداخته اند باید به نماینده آنها فرصت میداد تا در مقابل این اتهامات از خود دفاع کنند. ظاهرا یک طرفه به قاضی رفتن هم جزوی از رفتارهای عادی و روزمره ما شده است.